
" بررسی روند فزاینده خودکشی در دانشجویان و دستیاران پزشکی ؛ ضرورت بازنگری سیاستها و ساختارهای آموزشی"
موضوع خودکشی در دانشجویان و دستیاران پزشکی به قدری اهمیت داشت و دارد که چندین جلسه نشست گروه سلامت روان فرهنگستان علوم پزشکی به این مهم اختصاص یافت. درجلسه اخیر به تاریخ 27 آبان 404 گروه سلامت روان فرهنگستان، بار دیگر بحران نگرانکنندهٔ افزایش خودکشی در میان دانشجویان و دستیاران پزشکی مورد بحث قرار گرفت. آنچه از مباحث جلسه اخیر و جلسات قبلی توسط اعضا و سایرکارشناسان استنباط می شود به صورت خلاصه با آن پرداخته می شود.
1-هرچند مطابق آمارها نرخ اقدام به خود کشی و خودکشی در میان دانشجویان پزشکی و دستیاران درایران بالاتر از نرخ جهانی نیست وبه نوعی بازتاب وضعیت در جامعه عمومی است ولی با توجه به اینکه دانشجویان پزشکی وبه خصوص دستیاران پزشکی ازجمله سرمایه های ملی هستند و محروم شدن جامعه از خدمات آنها به دلیل خودکشی جبران ناپذیر است لذا افزایش حساسیت مدیریت کلان کشور بر این موضوع لازم و مفید است.
2-رشته پزشکی و تخصص های پزشکی ازجمله مشاغل وحرفه هایی هستند که ضرورت دارد افرادی در آن وارد شوند که درکنار توانایی ذهنی بالا برای اندوختن دانش پیچیده وبه سرعت درحال تحول علوم پزشکی و کسب مهارت های لازم به ضرورت باید از ظرفیت های بالقوه و بالفعل درسلامت روان وسلامت اجتماعی برخوردارباشند. بدیهی است هرگونه نارسایی ویا نقص در هرکدام از بخش های سلامت می تواند در فرایند کسب دانش و درنهایت ارائه خدمت موثر به نیارمندان اشکالات جدی ایجاد نماید.
3-برای حفظ سلامت آحاد جامعه درمرحله اول باید ارائه دهنگان خدمات بهداشتی ودرمانی خود برخوردارازسلامت به طور اعم و سلامت روان به شکل اخص باشند. بناب این اگر ادعا شود که حرفه پزشکی به این دلیل که با سلامت و جان مردم سروکار دارد در زمره مشاغل حساس است و برای ورود به این حرفه استاندارد های بالایی را باید در نظر داشت سخن بیهوده ای نیست.
4- بدیهی است آحاد جامعه حق دارند درهر شغل و رشته تخصیلی که توان وعلاقه دارند ورود پیدا کنند ولی برخی مشاغل به دلیل حساسیت بالا می تواند ازاین قاعده مستثنی باشد. یکی ازمعیار های سخت گیرانه برای رشته های پزشکی و تخصصی می تواند برخورداری از سلامت روان ویا لااقل نداشتن اختلالال بارز و واضح روان پزشکی باشد.
5- ضروری است که ضوابط ورود به رشتههای حساس مانند پزشکی، تخصصهای بالینی و مشاغل با فشار بالا، بازتعریف شود در عین حال رعایت استاندارد ها و توجه به سلامت روان برای ورود به رشته پزشکی و تخصصی نباید به گونه ای آسیب زا طراحی شود و با اجماع کارشناسی لازم است به راهبردی رسید که چگونه می شود برای این مهم برنامه های کارآمد داشت تا ضمن اینکه اصول اخلاقی رعایت می شود موجب ایجاد انگ، مخفیکاری و به نوعی تشدید مشکلات روان نگردد .
6- ضمن تشکر وضرورت نظارت و به روز کردن برنامه های غربالگری در دست اقدام ولی اتکا به شناسایی مشکلات روان در طول دورهٔ تحصیل، در عمل پاسخگوی عمق و پیچیدگی مسائل نیست؛ زیرا بسیاری ازموارد خودکشی پس از فراغت از تحصیل و در شرایط فشارهای شغلی و ساختاری بروز میکنند.
7- نظام آموزشی ما بدون استانداردهای روشن، بدون پایش مستمر سلامت روان، و بدون خدمات حمایتی مؤثر، نهتنها از عهدهٔ پیشگیری بر نیامده است ، بلکه خود تبدیل به عاملی تشدیدکننده نیز شده است. لذا در شرایط فعلی، نیاز فوری به بازنگری اساسی در سیاستهای پذیرش، آموزش و حمایت از دانشجویان وجود دارد.
8- غربالگری سلامت روان پیش از ورود در صورتیکه مبتنی برشواهد و معطوف به هدف برای شناخت نیازهای افراد درمعرض خطر، طراحی برنامههای حمایتی فردی، و ایجاد مسیرهای درمانی بدون انگ باشد می تواند به عنوان یک ضرورت ملی مورد حمایت قرار گیرد.
9- توسعه بی رویه دانشگاهها و پذیرش خارج از ظرفیت سخت ونرم افزاری دانشجویان بخصوص در مقاطع تحصیلات تکمیلی ورشته های تخصصی می تواند دانشجویان با شرایط روانشناختی خاص را ، بدون اینکه دانشگاه ها امکانات درمان، حمایت و پایش تخصصی را فراهم کرده باشند، اقدامی پرخطر است و دانشکا هها محکوم هستند که مسئولیت مستقیم پیامدهای آن را بپذیرند.
10-پیشنهادهای سیاستی برای ایجاد پرونده سلامت روان دانشجویان از بدو ورود با رضایت آگاهانه، جهت پایش مستمر و ارائه مداخلات حمایتی.، کاهش ساختاری فشارهای آموزشی و شیفتهای فرساینده، خصوصاً برای دستیاران.،راهاندازی مراکز سلامت روان مستقل از دانشگاهها تا دانشجویان بدون نگرانی از پیامدهای آموزشی به آن مراجعه کنند، تدوین نظام حمایت بحران برای دانشجویان در معرض خطر،آموزش مهارتهای تابآوری، مدیریت استرس و سواد سلامت روان برای همهٔ دانشجویان، با اولویت افراد دارای مشکل ، شفاف سازی مسئولیت نهادهای آموزشی و مراکز درمانی در قبال سلامت روان دانشجویان، و الزام به پاسخگویی در موارد کوتاهی.
11- حل بحران خودکشی در میان دانشجویان و دستیاران، تنها با تأکید بر «غربالگری» به تنهایی محقق نمیشود؛ بلکه نیازمند یک تحول جدی در ساختارهای آموزشی، فرهنگی، حمایتی و نظارتی است. دانشگاه باید جایی برای رشد باشد، نه محیطی که فشارهای آن سلامت روان جوانان را فرسوده و آیندهٔ آنان را تهدید کند.




